عواملی که موجب پوشیده شدن و مخفی ماندن حق و حقیقت است عبارتند از:
1- شهوات و امیال نفسانی؛
2- ترس از تهدیدات حاکمان ستمگر؛
3- توجیه سازی عالمان باطل؛
4- تبعیت از اکثریت؛
5- روزمرگی و غفلت.
یادمان باشد آراء و مذاهب باطل با کمک عوامل فوق می توانند به حیات خود ادامه دهند. اگر عوامل فوق نباشد تنها و تنها مذهبی که حرف حق می زند و برای خود دلیل و منطق دارد پابرجا خواهد ماند. اما این که مذاهب باطل، بنیان نهاد می شوند و به حیات خود ادامه می دهند تبعیت از عوامل فوق در این بین حتمی است. در ادامه به فضل الهی کمی تفصیلی این مطلب را خواهیم شکافت.
پرسش: بهترین همسر پیامبر که بود؟
پاسخ: یکی از فضیلتها که در صدر اسلام به آن مباهات و افتخار میشد سبقت در اسلام بود و لذا به آنها سابقین میگفتند و حضرت خدیجه اول مسلمه است و همه فرق اسلامی به آن اعتراف و اعتقاد دارند و در این امر اختلافی نیست تا جایی که عایشه به این امر حسادت میورزد و خودش میگوید: من نسبت به هیچ زنی رشک نبردم به اندازه خدیجه زیرا پیامبر بسیار او را یاد میکرد و بر او درود میفرستاد. به آن حضرت عرض کردم: چه شده است که این قدر از یک پیرزن از پیرزنهای قریش یاد میکنی که مرده است و اثری از آن نمانده است و خدا زنی بهتر از او به تو عطا نموده است، این حرف را که زدم آن چنان چهره رسول خدا(ص) تغییر کرد که جز هنگام وحی ندیدم آن طور تغییر کند. سرانجام فرمود: نه هرگز خداوند بهتر از او را به من نداده است وقتی که مردم به من کافر شدند او ایمان آورد و وقتی که مردم مرا تکذیب کردند او تصدیقم نمود و وقتی که مردم مرا از خود راندند او با اموالش یاریم کرد و خدای عزوجل از او به من فرزند داد در حالی که از دیگر زنانم محرومم کرد.[1]
و مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار حدیثی را از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمود: «افضلهنَّ خدیجه بنت خویلد، ثم امّ سلمة ثمّ میمونة بنت الحارث»؛[2] افضل زنان پیامبر خدیجه بنت خویلد و بعد از آن ام سلمه و بعد از آن میمونه دختر حارث میباشد.
پاورقی:
[1] صحیح بخاری، ج 4، ص 231، باب تزویج النبی(ص) خدیجه را و صحیح مسلم، ج 7، ص 134.
[2] بحارالانوار، ج 22، ص 194، چاپ مؤسسه اسماعیلیان، قم 1415 ه. ق و المیزان، علامه طباطبایی در تفسیر آیه.
پاسخ : واجبات الهى، دارای مصالح و منافعى است که مکلف با انجام آنها، به آن مصالح و منافع دست مىیابد و زمینه رشد معنوى و کمال او فراهم مىگردد. در این میان بسیارى از مصالح و منافع عبادات بر بندگان مخفى و پوشیده است؛ از این رو دسترسى به علت اصلى و منحصر به فرد احکام میسر نیست، هر چند با استفاده از آیات و روایات به بعضى از علتها و حکمتهاى احکام به دست مىآید.
بنابراین آنچه در پاسخ پرسش فوق مىتوان گفت این است که:
1 - روزه روح تقوا و پرهیزگارى را در انسان پرورش مىدهد و مایه پاکى درون مىگردد: «کُتِبَ عَلَیْکُم الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقوُنَ»؛[1] روزه بر شما نوشته شد همانگونه که بر کسانى که قبل از شما بودهاند نوشته شده، تا پرهیزگار شوید.
2- روزه تحمل گرسنگى و تشنگى زودگذر است و پاداش آن ایمنى از آتش جهنم و برخوردارى از بهشت و نعمتهاى بىانتهاى الهى و سیراب شدن همیشگى مىباشد. پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مىفرماید: «اِنَّ فِى الْجَنَّةِ باباً یُقالُ لَهُ الرَّیانُ یَدْخُلُ مِنْهُ الصَّائِموُنَ یَوْمَ القِیامَةِ»؛[2] در بهشت درى است به نام «ریّان» - سیراب شدن - که فقط روزهداران از آن وارد بهشت مىشوند.
3- روزه موجب وسعت رزق و رفع فقر و تنگدستى مىشود؛ چنانکه شخصى خدمت امام کاظمعلیه السلام شرفیاب شد و عرض کرد: یابن رسول الله فقیر و تنگدست هستم. حضرت فرمود: «صُمْ وَ تَصَدّق»؛[3] روزه بگیر و صدقه بده.
4- روزه از نظر بهداشتى مایه صحت و سلامت بدن مىباشد. چنانکه رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم مىفرماید: «صوُمُوا تَصِحّوُا»؛[4] روزه بگیرید تا سلامت باشید. امروزه در طب ثابت شده است که بسیارى از بیماری ها همچون مرض قند، بیمارىهاى پوستى، کلیوى و یا چربى خون، با امساک از خوردن و روزه درمان مىشود.
5- روزه موجب مىشود تا روزهدار هنگام ملاقات پروردگار خشنود و خرسند باشد. پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم می فرماید : «لِلصَّائمِ فَرحَتانِ، حینَ یُفْطِرُ و حینَ یَلْقى ربَّهُ»؛[5] براى شخص روزهدار دو شادى است، یکى هنگامى که افطار مىکند و دیگرى هنگامى که پروردگارش را ملاقات کند.
به طور کلی توجه به این نکته نیز حایز اهمیت است که روزه از بعد اخلاقى، غرایز را تعدیل و روح انسان را شفاف و پاک و اراده او را قوى مىسازد. و از بعد اجتماعى نیز موجب توجه و احسان به دیگران مىشود؛ چرا که رنج گرسنگى و تشنگى روزه دار باعث می شود شخص ثروتمند متوجه مستمندان و نیازمندان گردد.
پاورقی
[1] سوره بقره آیه 183.
[2] صحیح بخارى، کتاب الصوم، باب الریان للصائمین.
[3] وسائل الشیعه، ج 7، ص 298 ، کتاب الصوم.
[4] بحارالانوار، ج 93، ص 255.
[5] کنزالعمال، ج 8 ، ص 448، حدیث 23593.