سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند باش، یا دانشجو، یا شنونده، و یا دوستدار آنان . پنجمین مباش که هلاک می شوی . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 89 آذر 3 , ساعت 7:44 عصر

پرسش : حدیث غدیر، در چه نقطه اى و براى چه هدفى بیان شده است؟

پاسخ : در سال دهم هجرت، پیامبر بزرگ اسلام به اصحاب دستور دادند که آماده زیارت خانه خدا شوند. در نتیجه جمع کثیرى از مسلمانان از مدینه و روستاهاى اطراف که تعدادشان را بین نود هزار تا بیش از یکصد و بیست هزار نفر نوشته اند، دور هم گرد آمدند و به همراه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) براى انجام مناسک حج عازم مکه معظمه شدند.
این حج که حجة الوداع و حجة الکمال نامیده شده، آخرین حجى است که پیامبر عزیز اسلام (صلى الله علیه وآله) به انجام آن موفق گردید و چندى پس از آن بدرود حیات گفت. فایده سخنى که هنگام جدایى و آخرین لحظات گفته مى شود، این است که هم بهتر در ذهن ها مى ماند و هم زمینه ادعاى نسخ و تغییر حکم را از بین مى برد؛ قطعنامه هاى پایانىِ تجمعات و وصایاى هنگام مرگ نیز از این فایده بهره مند است. چون مناسک حج به پایان رسید و زایران خانه خدا تصمیم به مراجعت گرفتند، در سرزمینى به نام جحفه که راه هاى مدینه و کشورهاى مصر و عراق از آن منشعب مى شد، برکه اى به نام غدیرخم وجود داشت. حاجیان در روز پنج شنبه، هجدهم ذى الحجه، به آن مکان رسیدند. در همین روز، پیک وحى در رسید و این آیه را از جانب خداوند بر پیامبرش خواند: «یا أَیُّهَا الرُّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لا یَهْدِى الْقَوْمَ الکَافِرِینَ»؛ [1]  اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر این کار را به انجام نرسانى، رسالت خود را انجام نداده اى و خداوند تو را از خطرات مردم مصون مى دارد. خدا کافران و جمعیت لجوج را هدایت نمى کند.
چون این آیه به پیامبر رسید، ایشان دستور فرمودند که جمعیت در منطقه غدیرخم جمع شوند. حضرت در برابر آفتاب سوزان عربستان، سخنرانى مفصلى ایراد فرمودند و دستور الهى را درباره ولایت و جانشینى امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مردم ابلاغ نمودند. آن گاه على بن ابى طالب (علیه السلام) را به حاضران معرفى کرده، فرمودند: من از میان شما مى روم و در بین شما دو امانت گرانبها مى گذارم که یکى از دیگرى مهم تر است. آنها قرآن و عترت و اهل بیت من مى باشند. بنگرید که پس از من چگونه با آنها برخورد مى کنید! هان اى مردم! من رهبر شما هستم و على بن ابى طالب(علیه السلام) بعد از من رهبر شماست. هر کس ولایت او را بپذیرد، ولایت مرا پذیرفته است و کسى که ولایت او را نپذیرد، در واقع ولایت مرا نپذیرفته است.
بعد از سخنرانى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و نصب على(علیه السلام) به جانشینى، شعراى اسلام از جمله حسان بن ثابت، اشعار ارزنده اى درباره ولایت على (علیه السلام) ایراد کردند که تاریخ، آنها را به یادگار نگه داشته است. در پایان مراسم، حاضران دسته دسته به خیمه مولاى متقیان وارد شدند و دست وى را به نشان بیعت فشردند و ولایتش را تبریک گفتند. نخستین بیعت کنندگان، خلیفه اول و دوم بودند که در دیدار خود اظهار داشتند: «بَخٍّ بَخٍّ لک یا علىٌّ أَصْبَحتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلا کُلِّ مُؤمِن وَ مُؤمِنَة؛[2] مبارک باد! مبارک باد! بر تو اى على! اینک تو مولاى من و مولاى هر زن و مرد مؤمنى گردیدى».
در آیه ابلاغ نکات بسیار حساسى وجود دارد:
اولاً: به پیامبر خدا در ابلاغ آن هشدار مى دهد؛ ثانیاً: اهمیت موضوع و هدف ابلاغ چنان مهم است که نرساندن آن کوتاهى در رسالت به شمار مى آید؛ ثالثاً: آیه، موضوعى را در بردارد که پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) از ابلاغ آن وحشت مى کند و ممکن است گروهى دست به خیانت بزنند؛ رابعاً: در این آیه افراد لجوج و عنادورزى که حکم آیه را نپذیرفتند، کافر خوانده شده اند؛ خامساً: نشان مى دهد که اعلان این قضیه پیش از این از پیامبر خواسته شده بود، ولى چون وقت آن از جهت زمان و مکان دقیقاً تعیین نشده بود، آن حضرت منتظر بود تا در بهترین فرصت مناسب آن را بیان کند، تا این که در غدیرخم ـ مناسبت ترین مکان ـ آن حضرت با تأکید و هشدار الهى مکلف شدند که آن را بیان کنند. چنین چیزى درباره دیگر احکام و دستورات الهى بى سابقه بوده و نشانگر آن است که ابلاغ مسأله اى بسیار اساسى و سرنوشت ساز بوده که موجب فتنه انگیزى و تحریک احساسات قدرت طلبان و حسودان مى شده است. حال باید پرسید که موضوع آیه که این همه اهمیت دارد، چیست؟ چه مسأله اى است که اگر پیامبر خدا آن را ابلاغ نکند، رسالت خود را انجام نداده است؟ این موضوع چه قدر مورد توجه است که پیامبر خدا با آن همه قدرت، از خطر منافقان حاضران مى هراسد؟ این موضوع چه قدر در پیشگاه خدا ارزش دارد که نپذیرفتن آن باعث کفر و گسستن از دستگیره توحید است؟ اساساً پس از بیست و سه سال رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، در سال دهم هجرت، چه مسأله اى باقى مانده که تا این حد حساس و با ارزش است؟!
آرى موضوع، ولایت على(علیه السلام) است که باید در آستانه رحلت پیامبر براى چندمین بار، آن هم در اجتماع با شکوه حج اعلان گردد و مسلمانان جدید و اشخاصى که هنوز ابلاغ هاى قبلى رسول خدا را نشنیده اند بشنوند که على(علیه السلام) جانشین به حق پیامبر است و بدانند که ولایت علوى دنباله رسالت نبوى است.
پاورقی
[1] سوره مائده، آیه 67، روایات مختلفى در کتاب هاى اهل سنت وارد شده است که این آیه درباره واقعه غدیرخم مى باشد; مانند: روح المعانى، آلوسى، ج 6، ص 199 ـ 193، (داراحیاء التراث العربى); الدرالمنثور، جلال الدین سیوطى، ج 2، ص 298 ـ 299، (دارالمعرفة، 1365 هـ ق).
[2] الغدیر، علامه امینى، ج 1، ص 283 ـ 282، (دارالکتاب العربى، بیروت، 1379 هـ ق); ینابیع المودة، القندوزى، ج 2، ص 249، (دارالاسوة، 1416 هـ ق); الامام على فى آراء الخلفاء، شیخ مهدى فقیه ایمانى، ص 75، (مؤسسة المعارف الاسلامیة 1420 هـ ق); کشف الیقین، علامه حلى، تحقیق حسین درگاهى، ص 250، (الطبعة الاولى، 1411 هـ ق)."



لیست کل یادداشت های این وبلاگ