سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردی به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «ای رسول خدا ! به من کاری بیاموز که چون انجامش دهم، خدا در آسمان، وزمینیانْ دوستم بدارند» .حضرت فرمود : «به آنچه نزد خداوند است، رغبت کن، تا خداوند دوستت بدارد و به آنچه نزد مردم است، بی میلی نشان بده، تا مردمْ دوستت بدارند» [امام صادق علیه السلام]
 
چهارشنبه 89 آذر 3 , ساعت 7:49 عصر


پرسش : آیا حدیث غدیر در رابطه با شبهه‏اى بود که پس از واقعه یمن پیش آمده است؟

پاسخ : حدیث غدیر در کتب حدیثى اهل سنت و شیعه به گونه‏اى نقل شده است که جاى هیچ گونه شک و شبهه‏اى در اصل صدور آن نیست. ابن حجر عسقلانى که یکى از علماى اهل سنت است در ذیل حدیث غدیر مى‏نویسد: این حدیث را سى تن از صحابه روایت کرده‏اند و بیشتر سلسله سند آن صحیح و حسن است.[1] ذهبى که یکى دیگر از علماى اهل سنت است مى‏گوید: حدیث غدیر جداً عالى است و متن آن به صورت متواتر مى‏باشد. [2]
بنابراین جاى این نیست که برخى در صدور آن تردید نمایند و تردید و شک نتیجه ناآگاهى است. اما دلات حدیث بر خلافت امام امیر المؤمنین ‏علیه السلام بسیار روشن است. بررسى و دقت در حدیث غدیر، شواهد و قرینه‏هایى که در خود روایت و زمان و مکان صدور روایت وجود دارد به خوبى روشن مى‏سازد که حدیث غدیر براى ابلاغ رسالت بسیار مهمى بوده که معرفى جانشنین پیامبرصلى الله علیه وآله بوده است که به نمونه‏هایى اشاره مى‏کنیم:
1. ابلاغ این رسالت در بیابان خشک و بسیار گرم؛ چرا در مکه نفرمود؟
2. همراه با خبر رحلت خود؛
3. شاهد و گواه گرفتن مردم بر ابلاغ رسالت و اقرار گرفتن از آنان؛
4. بیان حدیث ثقلین در آغاز خطبه «انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتى اهل بیتى...»؛
5. بیان این جمله که «ألست أولى بکم من انفسکم»؛ آیا من از شما به خود شما سزاوارتر نیستم؟؛
6. تبریک گفتن به امام‏ علی علیه السلام پس از معرفى آن حضرت؛
7. شأن نزول آیه «الیوم اکملت لکم دینکم...»؛ [3] «یا ایها الرسول بلغ ما أنزل الیک...»؛ [4]  که در این رابطه نازل شده و همچنین روایاتى که در ذیل این آیات وارد شده است.
بنابراین دقت در حدیث غدیر هر نوع تصور و توهم دیگرى را باطل مى‏سازد. و آنچه در پرسش آمده که پیامبر صلى الله علیه وآله پس از جنگ یمن فرموده است تمام نیست؛ آنچه اهل سنت در این‏باره گفته‏اند این است که در برخوردى بین خالد بن ولید و آن حضرت پس از اعزام به یمن پیش آمده است، اولاً اختلاف بین حضرت على‏علیه السلام و خالد بن ولید در سفر دیگرى بوده که در آن سفر به مکه نیامدند بلکه به مدینه رفتند چون حضرت على دو سفر به یمن داشته‏اند. دلیل بر این مطلب روایتى است که ترمذى در کتاب سنن خود نقل مى‏کند که پس از برگشت از سفر یمن، خالد بن ولید تصمیم گرفت خدمت پیامبرصلى الله علیه وآله برود و از آن حضرت شکایت نماید، پس از آن که خدمت پیامبر صلى الله علیه وآله رفت و از آن حضرت شکوه و گلایه نمود، چهره مبارک پیامبرصلى الله علیه وآله دگرگون شد و سه مرتبه فرمود: «ما تریدون من علىّ ما تریدون... علىّ منى و أنا من على»؛ از على چه مى‏خواهید، از على چه مى‏خواهید، از على چه مى‏خواهید على از من است و من از على. پس از بیان بسیار پرمحتواى آن حضرت، حقیقت براى خالد روشن شد، از این‏رو نیازى نبود تا پیامبر صلى الله علیه وآله یک برخورد و اختلاف جزیى را که بین دو تن پدید آمده، آن را در جمع تمام مسلمانان یادآور شوند. مقام پیامبر صلى الله علیه وآله و اختلاف ایشان بالاتر از آن است چنین برخوردهایى را به گوش تمام یاران خود برساند. بر فرض که این برخورد در سفر دوم باشد، حضرت پیامبر صلى الله علیه وآله در جمع خصوصى یادآور مى‏شدند چنان‏که در حدیث ترمذى آمده است.
بنابراین هیچ گونه ارتباطى بین حدیث غدیر و شبهه‏اى که در اعزام یمن پیش آمده وجود ندارد. از این‏رو برخى از نویسندگان اهل سنت براى خدشه و ایراد بر حدیث غدیر چنین توهمى را نموده‏اند، چرا که در سند و دلالت حدیث نتوانسته‏اند ایراد بگیرند.
حدیث غدیر را مى‏توانید در کتاب‏هاى اهل سنت که در ذیل مى‏آید ملاحظه نمایید:
1. صحیح مسلم، ج 5، کتاب الفضایل، باب فضایل اهل بیت النبى‏صلى الله علیه وآله، ص 25، حدیث 36.
2. مسند احمد بن حنبل، ج 7، ص 75، ح 19285.
3. خصایص امیرالمؤمنین، نسائى، ص 84، ح 76.
4. صحیح ابن خزیمه، ج 4، ص 62، ح 2357.
5. المستدرک على الصحیحین، الحاکم النیسابورى، ج 3، ص 533 ،109.
6. تلخیص المستدرک، ذهبى، ج 3، ص 533 و 109.
7. السنن الکبرى، النسائى، ج 5، ص 45، ح 12/8148.
8. جامع المسانید و السنن، ابن کثیر، ج 4، ص 436، ح 2827 و ج 6، ص 200، ج 5، ص 457.
9. البدایة و النهایة، ج 5، ص 184.
10. تفسیر ابن کثیر، ج 5، ص 199.
11. السیرة النبویة، ابن کثیر، ج 2، ص 445.
12. مصابیح السنة البغوى، ج 4، ص 185، ح 4800.
13. مشکل الاثار، طحاوى، ج 4، ص 368.
14. جامع الاحادیث، سیوطى، ج 16، ص 306، ح 8072 - 8073.
15. جامع الاصول، ابن الاثیر، ج 10، ص 102، ح 6695.
پاورقی
[1] صواعق المحرقة، ص 122
[2] سیراعلام النبلاء، ج 8، ص 334 - 335.
[3] سوره مائده، آیه 3.
[4] همان، آیه 67.

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ