پرسش : به گفته شیعیان، پیامبر صلى الله علیه وآله در محلّى به نام غدیرخم مردم را جمع، و على را به جانشینى خود معرّفى کرد. مگر مىشود با وجود چنین چیزى همه صحابه به فرمایش حضرت پشت پا بزنند و خلافت غیر على را بپذیرند؟
پاسخ : حالات انسان همیشه یکسان نیست و در طول زندگى انسان فراز و نشیبهاى بسیارى مىتواند پیش آید و تحت اوضاع حاکم قرار گیرد. فقط شمارى از انسانها هستند که مانند کوه استوارند و هیچ گاه تحت تأثیر قرار نمىگیرند؛ البتّه این گونه افراد بسیار اندک هستند.
صحابه پیامبر نیز از نظر ایمان یکسان نبودند. بعضى از آنها مصداق این آیه شریفه هستند: «و من الناس من یشترى نفسه ابتغاء مرضاة اللَّه؛[1] بعضى مردانند که از جان خود در راه رضاى خدا در گذرند»، و بعضى مصداق آیه «و اذا رأوا تجارة او لهواً انفضوا الیها و ترکوک قائماً؛[2] و این مردم چون تجارتى یا لهو و لعب و بازیچهاى ببینند، بدان شتابند و تو را در نماز تنها گذارند».
عدّهاى از صحابه، سختىهاى جنگ تبوک و یوم العسرة را تحمّل کردند و در جنگ بدر افتخار آفریدند. عدّهاى هم در جنگ اُحد گریختند و پیامبر را میان دشمنان تنها گذاشتند و به قول بخارى در صحیح، فقط 12 نفر با حضرت باقى ماندند که در رأس آنها امام على علیه السلام بود: «و لم یبق مع النبىصلى الله علیه وآله غیر اثنى عشر رجلاً».[3] در جنگ اُحد هزار نفر از مدینه عازم شدند. البتّه در بین راه، سیصد نفر از آنها برگشتند و هفتصد نفر با رسول اکرم صلى الله علیه وآله در جنگ اُحد شرکت کردند و در اثر فشار نظامى، اکثر قریب به اتّفاق مسلمانان عقبنشینى کردند و پراکنده شدند، و جز افرادى انگشتشمار در کنار پیامبر باقى نماندند که به قول بخارى، تعداد یاران فداکار پیامبر بیش از 12 نفر نبود.
همچنان در نماز جمعه نیز حضرت را تنها گذاشتند و دنبال لهو و لعب و تجارت رفتند. در این جا نیز افرادى که پیامبر اکرم را همراهى کردند، بیش از 12 نفر نبودند. بخارى در صحیحش این جریان را چنین نقل کرده است: «اقبلت عیر یوم الجمعه و نحن مع النبى صلى الله علیه وآله فثار الناس الّا اثناعشر رجلاً فانزل اللَّه و اذا رأوا تجارة أو لهواً انفضّوا الیها».[4] راوى مىگوید: کاروان تجارتى روز جمعه وارد مدینه شد. ما با پیامبر بودیم. مردم وقتى متوجّه کاروان شدند، نماز را رها کرده، پیامبر صلى الله علیه وآله را تنها گذاشتند و فقط 12 نفر باقى ماندند. در این حال آیه نازل شد: «و چون داد و ستد یا سرگرمى ببینند، به سوى آن روى آور شوند و تو را در حالى که ایستادهاى، ترک مىکنند».
در مواردی دیگر نیز در حیات رسول اکرم صلى الله علیه وآله عده ای با ایشان مخالفت کردهاند؛ مانند جریان پیوستن به جیش اسامه که پیامبر صلى الله علیه وآله بر پیوستن افراد به لشکر اسامه اصرار داشت؛ ولى برخى مخالفت مىکردند و همچنین در آستانه عروج ملکوتى پیامبر صلى الله علیه وآله در حالى که در بستر بیمارى به سر مىبرد، در حضور همگان قلم و دوات طلبید و فرمود: من چیزى بنویسم که هرگز به گمراهى نگرایید. عمر از میان حاضران برخاست و از فراهم آوردن قلم و دوات و نوشتن مسأله مورد نظر پیامبر صلى الله علیه وآله جلوگیرى کرد. هنگامى که حاضران به او اعتراض کردند، او گفت: حسبنا کتاب اللَّه و افزود که أنّ الرجل لیهجر! [5]
بنابراین همانگونه که در جنگ اُحد و موارد دیگر با پیامبر صلى الله علیه وآله مخالفت کردند و حضرت را تنها گذاشتند در حالى که مقام پیامبر بالاتر از حضرت على علیه السلام بود، همان گونه با امام على علیه السلام مخالفت کردند و او را تنها گذاشتند. نه تنها مخالفت کردند، بلکه ستمهاى بسیارى را در حقّ حضرت و اولاد وى نسل به نسل روا داشتند.
پاورقی
[1] بقره، 207.
[2] جمعه، 11.
[3] صحیح بخارى، کتاب تفسیر، تفسیر سوره آل عمران، باب قوله «و الرسول یدعوکم فى اخواکم».
[4] تفسیر سوره جمعه باب قوله «و اذا رأوا تجارة او لهواً».
[5] صحیح، بخارى، باب مرض النبى صلى الله علیه وآله.