پرسش:
نظر اهلسنّت در مورد غدیر خم چیست؟
پاسخ:
پیامبرصلی الله علیه وآله در سال آخر عمر شریفش با بیش از صد هزار تن از مسلمانان، حجةالوداع را به جای آورد و در راه بازگشت در سرزمین "خم" (که جایگاه گودالهای آب بود) فرمان توقف داد. پیش افتادهها توقف کردند و عقب ماندگان نیز رسیدند. سپس از سنگ و جهاز شتر منبری ساختند و پیامبرصلی الله علیه وآله بر روی منبر در برابر جمعیت صدهزار نفری در گرمای سوزان غدیر، خطبهای ایراد کرد و سپس کمربند حضرت علی را گرفت و فرمود: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه ..." سپس مردم، از جمله عمر، با حضرت علی علیه السلام بیعت کردند و صدای بخ بخ (به به) از هر سو برخاست.
آیه "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللَّه یعصمک من الناس"؛ [1] ای پیامبرصلی الله علیه وآله، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان، اگر این ابلاغ را انجام ندهی رسالت خود را به طور کامل ابلاغ نکردهای و خداوند تو را از شر مردم بدخواه حفظ میکند، در غدیر خم، درباره نصب حضرت علیعلیه السلام به جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده است. حدود 360 تن از دانشمندان اهلسنّت نیز این مطلب را پذیرفتهاند که به نام و کتابهای برخی از آنان اشاره میکنیم:
1- واحدی در کتاب "اسباب النزول" ص 150 مینویسد: "یا ایها الرسول..." در روز غدیر نازل شده و درباره حضرت علیعلیه السلام است. [2]
2- سیوطی در کتاب "درالمنثور"، ج 2، ص 298 مینویسد: آیه فوق درباره حضرت علیعلیه السلام نازل شده است. [3]
4- فخررازی نیز مینویسد: آیه فوق درباره حضرت علیعلیه السلام نازل شده است. و نیز مینویسد: "و لما نزل هذه الایه اخذه بیده و قال من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه فلقیه عمر فقال هنیئاً لک یا بن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه"؛ آن گاه که این آیه نازل شد، پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله دست حضرت علیعلیه السلام را بالا گرفت و فرمود: هر که من مولا و سرپرست و حاکم او هستم، علی نیز مولا و سرپرست اوست. خداوندا، دوست بدار هر که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر که علی را دشمن دارد. سپس عمر با حضرت علیعلیه السلام ملاقات کرد و بعد از عرض تبریک گفت: تو مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی هستی. [4]
آیه "الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا"[5] نیز درباره غدیر خم نازل شده است.
در بعضی از منابع اهلسنّت آیه فوق با غدیر خم ارتباط داده شده است. ابن کثیر در این باره میگوید: "فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کل مسلم فانزل اللَّه الیوم اکملت لکم دینکم..." [6] در فرائد السمطین، باب 12، آمده است: ثم لم یتفرقوا حتی نزلت هذه الایه الیوم اکملت ... فقال رسول اللَّهصلی الله علیه وآله الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضاء الرب برسالتی و الولایة لعلیعلیه السلام من بعدی ثم قال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛ روز غدیر، پیامبرصلی الله علیه وآله مردم را به سوی حضرت علیعلیه السلام فرا خواند و دست آن حضرت را بلند کرد، به طوری که زیر بغل حضرت پیدا شد. هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه الیوم اکملت نازل شد. سپس حضرت فرمود: پروردگارا، دوست بدار کسی را که علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن دارد و یاری کن هر که علی را یاری کند. [7]
اهلسنّت میگویند این حدیث تنها بر محبت و دوست داشتن حضرت علی دلالت میکند. در پاسخ آنان میگوییم:
1. اگر "مولی" به معنای دوست باشد، چرا پیامبرصلی الله علیه وآله با دستور بازگشت حاجیان، در برابر صدها هزار نفر، آن را بیان کرد، در حالی که در مدینه نیز میتوانست بفرماید که هر که من دوست او هستم، علی هم دوست اوست.
2. زمان مکان و ابلاغ این امر بسیار پر معنا است؛ این خبر مهم در آخر عمر پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، آن هم در سفر حج و منطقه گرم و سوزان و چهار راهی که مسافران تقسیم میشدند و به مدینه، حلب، شام و یمن میرفتند، بیان شد؛ یعنی در جایی که هر حاجی یک گزارشگر بود، و انتصاب حضرت علیعلیه السلام به ولایت را به عنوان یک خبر نو به منطقه خود میرساند.
3. قضیه غدیر چنان مهم است که اگر پیامبرصلی الله علیه وآله کوتاهی میکرد و خبر را به مردم نمیرساند، بنا به تعبیر قرآن کریم: "فما بلغت رسالته"؛ رسالت و 23 سال تبلیغ آن حضرت ناتمام و ناقص میماند و تکمیل 23 سال زحمت پیامبر به این حادثه وابسته بود، و در صورت عدم اعلام آن، دین ناقص و ناتمام خواهد بود.
آیههای ولایت، مودّت، تطهیر، مباهله، اکمال دین، تبلیغ و دهها آیه دیگر بهترین دلیل بر حقانیت نظر شیعه در این مسأله است.
پاورقی
[1] سوره مائده، آیه 66.
[2] اسباب انزول، واحدی، ص 105.
[3] درالمنثور، سیوطی، ج 2، ص 298؛ فخر رازی، تفسیر فخررازی، ج 3، ص 436.
[4] خطیب نیشابوری، تاریخ بغدادی، ج 8، ص 290.
[5] قندوزی، ینابیع المودة، ص 120.
[6] البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 7 ، ص 386.
[7] مناقب خوارزمی، ص 80، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 32.